وقایع اتفاقیه
سلام به همه دوستان عزیز بعد از ٨ روز اومدیم
عروسکم امسال اولین عید شما گلکم بود خیلی اوایل خوب نبود چون شما مریض بودی ولی در کل خدا رو شکر
١/١/٩١ تولد مادرجون (مامانی) رفتن خونه مادرجون (بابایی) اما چون شما حوصله نداشتیم زودی برگشتیم
٢/١/٩١ عیدی دیدنی خونه خاله های باباجون دایی ها و...... تولد ن نی عمه سمیه بعد از ١٠ سال خبر خوشحال کننده ای بود
٣/١/٩١ ادامه عید دیدنی ها شنیدن خبر بد مریض شدن نینی عمه سمیه
٤ و٥ و٦و ٧ و٨ هم به همین منوال گذشت عید ودید بازدید ما هم یه پامون خونه خودمونه یه پامون خونه مادرجون چون مادر جون هنوز نمیتونه کار کنه
راستی دایی جواد ٦ دوباره مثل پارسال رفت شمال
راستی الینا ٤ سالروز عقد منو بابایی بود ٣ سال گذشت وارد ٤ سال شدیم مادر جون لطف کرد برام یه گلدون وگلاب پاش پیوتر برام خرید بابایی هم پول داد
راستی عیدی منو بابایی برات یه دستبند گرفتیم ٢ تا مادر جونا وجه نقد دایی جواد ٦٥ تومن داد واسه نی نی لای لای عروسکی
مامانی عکسای این وقایع رو سر فرصت میذارم